یکشنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۳
کد خبر: 39721
تعداد نظرات: ۰

زخم های این همه بی مهری، هر ساله در ماه مهر ؛ سرباز می کند و ما فراموش می کنیم که کودکان و نوجوانان امروز قرار است فردای این میهن را آباد کنند.

تاریخ انتشار: چهارشنبه ، 5 مهر 1402 - 19:37

سجاد بهزادی – ماه مهر از راه رسید و گفته می شود بسیاری از دانش‌آموزان ثبت‌نام نکردند. مدتی قبل تر مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش‌وپرورش گفته بود: “۲۷ درصد کلاس اولی‌ها هنوز ثبت‌نام نکرده‌اند.” بررسی های آماری نیز نشان می‌دهد طی پنج سال گذشته، بیش از چهار میلیون دانش‌آموز از تحصیل بازماندند.
بی مهری های ماه مهر
امر آموزش در کشور این روزها گرفتار حاشیه های زیادی است. از مدرسه تا دانشگاه، بنظر می رسد حال دانش آموزان و دانشجویان و در کل حال و هوای تحصیل چندان خوب نیست. مدیریت و برنامه ریزی در آموزش و پرورش، همواره با چالش های جدی روبرو بوده است و امروز ، اثرات منفی این نوع مدیریت وبرنامه ریزی، بیش از هر زمان دیگری خود را نشان می دهد.
مسیر تحول و توسعه در جهان، از نهاد خانواده و آموزش و پرورش آغاز می شود؛ اما امروز کارکرد این دو نهاد به شکل کم سابقه ای زیر سوال است.خانواده چگونه فرزندی را به آموزش و پرورش تحویل می دهد و آموزش و پرورش چگونه دانش آموزی را به جامعه معرفی می کند؟
آیا کودکان امروز ما آماده ورود به مدرسه و تحصیل علم وتربیت هستند؟رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودکان کشور، چند روز پیش گفته بود؛ “پنجاه هزار نفر از دانش‌آموزان پایه اول مجبور به تکرار پایه شدند و بخشی از علل مردودی در پایه اول این است که کودکان آمادگی لازم برای ورود به کلاس اول را ندارند.”
آمارهای مردودی، ترک تحصیل، تحصیل بی کیفیت و دانش آموزان کم سواد،فقر و گرسنگی دانش آموز، دانش آموزان کم بضاعت، کمبود معلم و مدرسه و مواردی از این دست، نشان از یک بحران جدی در گروه های سنی حساس جامعه کنونی ایران دارد.
بحران آن قدر جدی است که آموزش وپرورش به تنهایی نمی تواند به حل بحران کمک کند. عده ای هم اعتقاد دارند، نوع نظام حکم رانی در مدیریت آموزش و پرورش، خود بحران زاست.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز به تازگی لایحه “عفاف و حجاب” را تصویب و تعیین جریمه حجاب دانش‌آموزان دغدغه آنها شده است و رتبه بندی معلمان هم معلوم نبود مرهم کدام زخم این وزارتخانه شد.
کار به جایی رسیده است که بسیاری از خانواده ها وصاحبنظران در جامعه ایران، از کارکرد مثبت آموزش و پرورش ناامید هستند و سطح انتظار خود را از این نهاد به شدت پایین آورده اند.
دکتر محسن رنانی، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان در یادداشتی که سالها پیش به بهانه بازگشایی مدارس نوشته بود از معلمان خواست که “لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی‌مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگان مان نیز بیشتر شد.”
البته امروز مهاجرت، تنها طبقه نخبه و مرفه جامعه را درگیر نکرده است و حتی بسیاری از دانش آموزان نیز سودای مهاجرت دارند.وزیر علوم دولت اصلاحات نیز به تازگی گفته است” مهاجرت‌ها به سطح دانشجویان و دانش‌آموزان رسیده و فقط در سال ۱۴۰۰ یکصد و شصت متخصص قلب کشور را ترک کرده‌اند.”
زخم های این همه بی مهری، هر ساله در ماه مهر؛ سرباز می کند و ما فراموش می کنیم که کودکان و نوجوانان امروز قرار است فردای این میهن را آباد کنند.
این کودکان باید فردای امروز، برای ما برنامه توسعه و چشم انداز خوشبختی ترسیم کنند. همان “برنامه چشم انداز ۲۰ ساله” ای که سال های پیش نوشتیم و بر اساس آن قرار هست ایران در سال ۱۴۰۴ از همه نظر برترین کشور منطقه باشد.
هر چقدر دانش و تربیت در کشور سرگردان تر باشد و بحران ها عمیق تر؛ نمی توان دل به توسعه و چشم انداز توسعه بست. باید مدارس بتوانند حیاتی دوباره آغاز کنند و از حالت مکانیزه بودن خود بیرون بیایند.امر آموزش و تربیت در تمام دنیا متحول شده است، اما ما گرفتار ناکارآمدی هستیم.
می بایست شهامتی باشد که نوع تازه ای از خلاقیت، اعتراض، گفت وگو و رویکردهای تحول زا را در نظام آموزشی وتربیتی جامعه ایران به رسمیت بشناسد و بی مهرهای ماه مهر را به حداقل برساند و گرنه هر روز جلوه ای متفاوت وآمارهایی نگران کننده تر از این ناکارآمدی شاهد خواهیم بود./عصر ایران

تعداد نظرات: ۰
ارسال نظر

جدیدترین خبرها
بالا