در آغوش خلیجفارس زیبا، جایی که آفتاب و دریا به هم میرسند و مردمانی دارد به غایت گرم و پرمهر و بخشنده که ساز زنده بودنشان را با صدای امواج دریا کوک میکنند، شبه جزیرهای زیبا و بینظیر میدرخشد. سرزمینی زرخیز که بوشهر نام دارد، دیاری که مردمانش عشق میفروشند و مهر میستانند.
سایت خبری تحلیلی صدای استان:
زهره عرب – بندرنشینان دل به دریا میزنند و جانهایشان به اقیانوس گره خورده، دلشان گرم است به بوی دریا و شرجی… با آهنگهای بندری و سازهای کوبهای در کوچه پس کوچههایی که دیوارهایش دوستی و عشق را فریاد میکنند… بوشهریها از دیرباز با موسیقی و ساز عجین بودهاند و علاقهی زیادی به شعرا و هنرمندان زمان، مِن جمله خیام داشتند.
داستان به آنجا برمیگردد که خیام به بوشهر میآید و بعد جنوبیهای مهربان و خونگرم ایران در خطه بوشهر تا ابد مُرید او میشوند. زمانی که بندر سیراف بندرگاه بوشهر بود و مردمان بوشهر هم سروکارشان با دریا و لنج بود و همه ناخدا بودند و کشتی داشتند.
«خدر عزیززاده»، خیامخوان مشهور بوشهری و معروف به «عامو خِدِر» از سفر عمر خیام به بوشهر میگوید: «مردمان بوشهر سوار بر کشتیهای خود دل دریا را شکافته و به کشورهای دیگر میرفتند و با خود کالاها و اجناسی را به بوشهر و خارگ و بندرعباس میآوردند. به این شکل دریانوردان علاقهای که به خیام دارند به خاطر نجوم و قطب نما و ستارههایی است که خیام خوب میشناخت و آنها را به مردم جنوب نیز یاد داد. از آن زمان آموختههای حکیم دانشمند در ذهن ها و دلهای بوشهری ها ماندگار شد و نوای سحرانگیز شعرهای خیام از لبهایشان نیفتاد تا به سبک و سیاق زندگانی حکیم فرزانه زیسته و راهی که او رفته را بپیمایند.»
سفر خیام به سیراف
وی از تجربههای جالب خیامخوانیاش میگوید و اینکه در بوشهر خیام و گفتمان خیامیت جایگاه ویژهای دارد. «حکیم خیام پای حرفهای بوشهریها نشسته و برایشان از ماه و ستاره و آسمان و شعر و البته زندگی گفته است… در سفری که به بندر سیراف آمده و بعد از آنجا به کربلا و مکه رفته است. در این سفر چهار رکن اصلی دریا را به ناخداهای بوشهری آموخته بود. سرمنشا علاقهمندی مردم بوشهر به خیام، نجوم و علم ستارهشناسی او است که شعرهایش را همه میخوانند و به او ارادت دارند.»
ناخدای دنیادیده جنوب میگوید که این حکایتها و حرفها و حدیثها را از پدر و مادرش شنیده و از خودش چیزی ندارد که بگوید و ادامه میدهد: «در بوشهر مشاغل فنی و یا طلافروشی و دیگر کارها رونق نداشت بلکه هر چه بود لنج و کشتی و ناخدا و جاشو و بَمبوتی بود. بوشهریها تجارت میکردند اما با لفظ تجار آشنایی نداشتند یعنی به سفرهای خارجی میرفتند و کالا و یا اجناس میآوردند و خریدوفروش میکردند.»
ناخدا خدر از پیشکسوتان موسیقی و رقصهای آئینی بوشهر است. ساز تخصصی ناخدا خدر فلوت است و در مراسم خیامخوانی علاوه بر آواز و رقص فلوت هم مینوازد. “خِدِر عزیززاده” فرزندِ خلفِ “عزیز عزیززاده” و پدرِ “مُرتی (مرتضی) عزیززاده” -خواننده و نوازنده-؛ از پدر و پدربزرگش میگوید که هنرمند بودهاند. از زمانهای قدیم که در مجالس بزم ثروتمندان خیام میخواندند…
خیامخوانی در خون بوشهریهاست
بوشهریها از قدیم شب نشینی میکردند و محافل شعرخوانی و هنری با حضور بزرگان داشتند. به گفته عامو خدر «آنها که اهل ادبیات و شعر بودند و علاقه داشتند شعرهای خیام و سخنان بزرگان ادبیات، شاعران و نویسندگان، کتابهای مهم مثل شاهنامه را میخواندند. من هم در زمان کودکی از ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب که سالخورده مردی به نام حاج رضا بود و تمام داستانهای رستم و سهراب و حکایتهای قشنگ شیرین و فرهاد را برایمان میخواند پای این درس مینشستم. حاج رضا کتابها را روایت میکرد و ما هم به کلام خوش او گوش میدادیم. میآمد خانه ما پیش مرحوم پدرم و تا زمانی که بیدار بودند میخواندند و بهره میبردند.»
پیرِ مهربان جنوبی درباره سفرهای دریایی اهالی بوشهر و جهتیابی در دریا و روی آب عنوان کرد: «آخرهای قرن پنجم یا اوایل قرن ششم بوده است که مردم بوشهر حرف از خیام میزدند و اینکه راه نشان میداده و از خیام میگفتند که اگر خیام به بوشهر نیامده بود اینهمه حرف و خاطره از او نداشتند و شعرهایش را نمیخواندند. ما میبینیم که خیامخوانی در خون بوشهریها هست و چقدر به این نوع موسیقی علاقه دارند. خیام به دلیل علاقهاش به بوشهر و دریا بود که نوشت و گفت “تا چند زنم به روی دریاها خشت /بیزار شدم ز بتپرستان کنشت /خیام که گفت دوزخی خواهد بود /که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت؟…»
مفهوم نهفته در شعرهای خیام
او از مفهوم نهفته در شعرهای خیام حرف میزند، معنایی که درس زندگی است و برای آنها که در اعماق غوص میکنند نکات فراوانی در دل خود دارد: «معنای شعرهای خیام را اگر دربیاورید و تفسیر کنید، درمییابید که چقدر آفتاب و زمین و دریا و زندگی و شادی و نیکی را تقدیس میکرده است. او نه فقط در شعر و شاعری و دنیای کلمات صاحب تکنیک بود بلکه بر آسمانها هم دستی داشته و مهندس نجوم بوده؛ اگر خیام کاری کرده و یا شعری خوانده و نوشته آدم باید دنبال معنای آن برود و ببیند در اصل میخواسته چه چیزی را برساند؛ وقتی که نوشته است: “اسرار ازل را نه تو دانی و نه من / وین حرف معما نه تو خوانی و نه من / هست از پس پرده گفتگوی من و تو / چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من…”. خیام خیلی درست و درمان شعر گفته؛ متاسفانه الان در شعرهای او دست بردهاند و آنها را تحریف کردهاند.»
در سفر خیام به بوشهر، ناخدایی که میزبان او بوده به ستارهها نگاه میکرد، سکاندار و دیدهبان و کسانی که در کشتی و روی دریا بودند هم به ستارهها نگاه میکردند و همراه و همدل با او دوبیتیهای خیام را میخواندند برای اینکه در شب و دریا خوابشان نگیرد. و خیام است که میگوید “تا کی غم آن خورم که دارم یا نه /وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه / پر کن قدح باده که معلومم نیست /کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه…” این نشان میدهد که خیام دیگر به همه دنیا پشت کرده و به همه چیز لگد زده، و تعلقات دنیوی را زیر پا گذاشته است. دین او هم همین بوده است و آنچه که گفته و نوشته برآیند و نتیجهاش این بوده که با مردم دنیا نرم و مهربان باشید و مال دنیا را جدی نگیرید و به آن اهمیت ندهید. غرور و نخوت هیچ فایدهای ندارد و انسان باید سربهزیر باشد و در این دنیا زندگی کند. اینها را خیامِ بوشهر میگوید و احترام عمیق او به خیام در تک تک واژههایی که بر زبان میآورد احساس میشود. او اعتقاد دارد «هر کسی در جهان ادعا داشت زمین میخورد، چون عاقبت همه زیر خاک میروند.»
شعرهای خیام در جبهههای جنگ
خیامخوانی یا رباعیخوانی، سبک خاص و متفاوت آواز خواندن به ویژه رباعیات خیام است که گاه با اشعار دیگر و همنوایی بعضی سازها همراه میشود. در این سبک بعد از اجرای یک یا چند رباعی، یَزلهخوانی شروع میشود و بعد دوباره رباعیات خیام…
او هشت سال در جبهههای جنگ حضور داشته که چهار سال آن در خشکی و چهار سالش هم روی آبهای خلیجفارس گذشته و حتی در جبهه هم شعرهای خیام و “شَروه” و نوحه میخوانده است. عامو خدر با یاد کردن از آن روزها میگوید: «من در سنگر هم شعرهای خیام را میخواندم و نی میزدم. در خانوادهی ما خیامخوانی باب بود. پسرعموی پدرم خیام را طوری میخواند که آدم کیف میکرد، پدرم هم همینطور؛ وقتی میخواند مادرم گریه میکرد البته نه اینکه با چشمهایش گریه کند، با دلش گریه میکرد…»
ناخدا خدر از علاقه و پیوند عمیق بوشهر و بوشهری با خیام میگوید. «خیام واقعاً حرفهایش را شُسته و تمیز بیان میکرد، چون روشن و بدون خودسانسوری شعر میگفت و حرف میزد. به خاطر همین بوشهریها خیام را خیلی دوست داشتند و البته دارند و به این موسیقی که در اصطلاح “خیامخونی” نام دارد عشق میورزند. آن زمان اهالی جنوب کشور و حاشیه خلیجفارس همه لنج داشتند، خیام هم از ستارهها و آسمان تعریف میکرد. جای دقیق ستارهها را میدانست و همهی اینها را به مردم بوشهر یاد داد؛ جمعی از مردمان بوشهر خیامپرست بودند و با شعرهایش همذاتپنداری میکردند. هم در گذشته و حال اینطور بوده است.»
شعرهای خیام میتواند بیماریها را درمان کند
ناخدا خدر که به خیام بوشهر معروف است عنوان میکند «خیام فیزیکدان و منجم و فیلسوف و شاعر و اندیشمند بود. او خیلی چیزها به من نشان داد، از خیام درس گرفتم و با او ستارهها را فهمیدم. نه فقط من، تمام مریدانش و دوستدارانش که شاگردیاش را میکردند. شعرهای خیام میتواند بیماریها را درمان کند و انسان را از درد و رنج نجات دهد. سالهای گذشته کنار مقبره خیام اجرا داشتیم، یک پدر و دختر آنجا بودند که دخترک با گریه میگفت پدرم با آرامش و آسودگی خاطری که از شنیدن صدای موسیقی و شعرهای خیام به دست آورده، از رنج بیماریهایش رها شده. آن دختر پدرش را شفا یافته میدانست.»
ناخدای بوشهری از اجراهایش و خیام خوانی در نقاط مختلف کشور ایران و سایر کشورها تعریف میکند: «در نیشابور و شهرهای دیگر از جمله تهران، اصفهان، و شیراز دعوت شدیم و اجرا داشتیم، که استقبال خیلی خوبی هم شد. حتی گفتند به کشورهای عربی بروید و اجرا کنید اما من نرفتم… در هندوستان کنسرت خیامخوانی برگزار کردیم و فرهنگ و هنر بوشهر را به رخ کشیدیم، اما در اروپا بیشتر از آسیا خیام را میشناسند و میخواهند. دلم میخواهد در فرانسه هم خیامخوانی کنم، چون خارجیها بیشتر به خیام علاقه نشان میدهند. اروپاییها خوب میدانند خیام کیست و چه گفته…»
پیوند دریا با خیام
خیامخوان بوشهری در جوانیاش از دریا رفتن و راهپیمایی اقیانوس تا جاشویی و نواختن نی و شروه و نوحه و جنگیدن در جبهه آبی و خاکی را تجربه کرده است. او میگوید «پیوند دریا با خیام به خاطر نجوم و ستارهشناسی است… برای آسمان! دعا کنید که همیشه روحتان آزاد باشد همانطور که خیام میگوید، که هر جا دلتان میخواهد برود و هر جا که میخواهید باشد حتی پس از مرگ!» ناخدا خدر تمام شعرهای خیام را دوست دارد و حتی خواب آنها را میبیند. میگوید: «همه اشعار خیام پندآموز و قشنگ هستند. من کتابهای زیادی را خواندهام، ولی خیام چیز دیگری است؛ شاعری که در شعرهایش دروغ نمیگوید!»
بعد شروع به خواندن میکند و زیبا هم میخوانَد… با حال و هوایی که بینظیر است. «آن شیخ که بشکست ز خامی خُمِ می/ننموده بساط می پرستان را طی…» احساس میکنم خیام از آسمانها نگاهمان میکند و لبخند میزند… «گر بهر خدا شکست پس وای به من/ور بهر ریا شکست پس وای به وی…» صدایش تأثیرگذار و حُزنآلود است. رباعیات خیام را با ریتم خاصی میخواند: «”قومی متفکرند اندر ره دین /قومی به گمان فتاده در راه یقین /میترسم از آن که بانگ آید روزی /کای بی خبران راه نه آنست و نه این…” اگر خیام نبود GPS هم نداشتیم… اگر خیام و علم و دانش او نبود، قطبنما نبود، سال و ماه و برج نبود، اگر خیام نبود الان GPS هم نداشتیم، شناخت آسمان از حکیمِ ماست، چون او منجم بود و ستارهها را در دستش داشت… درس خیام عملی بود نه کتبی و شفاهی! در شعرهایش با مردم حرف میزد. راست و پوست کَنده…»
اینها حرفهای آخر خیامخوان مهربان جنوبی است. بعد باز هم آواز سر میدهد و با حزن و شور صدایش اشک و لبخند را توامان مهمان چهرهها میکند:
«بازآ بازآ هر آن که هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ…»
***
حکیم عمر خیام نیشابوری، یکی از صدها ستاره درخشان آسمان ادبیات شرق، شاعر، ریاضیدان و اخترشناس بزرگ ایرانی است که شهرت جهانی دارد و طرز بیان و فلسفه و مکتب او تأثیر مهمی در ادبیات فارسی به جای گذاشته و همچنین رباعیات او شهرت جهانی دارد. در بندر بوشهر به خیامخوانی که خواندن آوازگونه رباعی است «خیامی» میگویند که ریشه در گذشتههای دور این بندر دارد و البته از نامهای خیام نیز بوده است.
ساز اصلی خیامی فلوت است که همراه دایره و ضرب نواخته میشود و در ادامه با یَزلهخوانی که از فرمهای کهن موسیقی بوشهر است رنگ و بوی بومی گرفته و با روح و جانِ بندر و ساحل و دریا همنوا میشود.
شاعر اصیلی که گفتمانساز بود
حرف از شاعری است که گفتمانساز بود و گرایشهای دینی-مذهبی، لاادری و عرفانی متضادی دارد. تضادی که تمامیت این شاعر و مولف را ساخته و مردم هم با همین ویژگیهای شخصیتی او زندگی کردهاند.
روحیه تساهل و مدارا و تاثیر آگاهی خیام بر شعر و اندیشه او انعکاس یافته و به آسانی از رباعیهایش به عنوان یک مانیفست فکری و مکتب اخلاقی بهره برده است تا در مکتب اخلاقی خیام بیاموزیم که نیکی یا بدی اتفاقات و رویدادهای دنیا و زندگی به نتیجه و عاقبت آنها و میزان شادی و خوشی که میآفریند وابسته است نه عقاید عمومی و یا تفسیرهای گوناگونی که از آن امور وجود دارد.