شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
کد خبر: 30800
تعداد نظرات: ۰
گفتگو و دیدار با پیر رسانه‌ای استان؛

علی پیرمرادی از خاطره جالبی که در زندگی‌اش پیش آمده بود برایم این چنین تعریف کرد : در سال ۵۵ در قرعه کشی اعانه ملی( بخت آزمایی) یک ساختمان ۴ طبقه در خیابان آفریقای تهران به ارزش ۷۰۰ هزارتومان و دو عدد بلیط دیگر به ارزش ۲۰۰ هزار تومان که جمعاً ۹۰۰ هزار تومان می‌شد برنده شدم .

تاریخ انتشار: شنبه ، 22 آذر 1399 - 12:05

پروانه پاپری – خبرنگاران پیشکسوت و پیران رسانه استان قابل تقدیر و تمجید هستند باید قدر این گوهرهای نایاب را دانست و آنها را برگی از تاریخ بدانیم. به پاس سالها تلاش و زحمت این خبرنگار برای قدردانی و ادای احترام اینک سعادت این را داشتم به همراه اعضای انجمن فرهنگسازان آقای مسعود آتشی و سرکاران خانم شهرزاد آبادی و خجسته آبادی به دیدارش برویم و با دیدن اتاقی کوچک اما باصفا و نصب کلی لوح تقدیر بر در و دیوارهای اتاق و برگ برگ نشریه‌هایی که سالها قلم زده و آن‌ها را نگه داشته بود فهمیدم که چقدر عشق خبرنگاری داشته است  و تمام جوانی خود را در این راه پیر کرده و هنوز بعد از سال‌ها کارش را با همان عشق دنبال می‌کند.
 با شوق فراوانی مورد استقبال قرار گرفتیم اکنون کنار استادی نشسته بودم که سراپای وجودش تجربه سالها کار و زحمت بود. کم کم شروع کردیم به صحبت کردن با پیر رسانه،استاد علی پیرمرادی چنین بیان کرد :علی پیرمرادی زیارتی هستم متولد ۱۳۳۱/۱/۲۱ در آبادان ولی اصالتأ از روستای زیارت شهرستان دشتستان هستم و بزرگ شده برازجان در محله قلعه و در سن ۸  سالگی نزد عموی پدری‌ام شیخ محمد شیخی‌زاده به کارگری مشغول شدم و بعد از ۴ سال در ۱۲ سالگی به روزنامه فروشی سیار مشغول شده  روزنامه کیهان و اطلاعات می‌فروختم و بعدها روبه روی دژ برازجان کنار کافه علی بابا دکه مطبوعاتی داشتم و کم کم شروع به کار خبرنگاری کردم.
با مجله صبح امروز اولین نشریه ای بود ک در سال ۱۳۴۳ شروع به همکاری کردم  و بعدها با نشریه آیندگان در سال ۱۳۴۷ ادامه دادم و سالهاست که با اکثر نشریات، مجله ها و روزنامه های استانی و کشوری  همکاری کرده‌ام و همچنان ادامه داشته است.
علی پیرمرادی از خاطره جالبی که در زندگی‌اش پیش آمده بود برایم این چنین تعریف کرد : در سال ۵۵ در قرعه کشی اعانه ملی( بخت آزمایی) یک ساختمان ۴ طبقه در خیابان آفریقای تهران به ارزش ۷۰۰ هزارتومان و دو عدد بلیط دیگر به ارزش ۲۰۰ هزار تومان که جمعاً ۹۰۰ هزار تومان می‌شد برنده شدم به تهران رفتم و خانه را فروختم با کلی پول به برازجان برگشتم .
بعد از برگشت از تهران در محله حسین آباد برازجان به این فکر افتادم که مدرسه ای بسازم  دانش آموزان وقتی که مدرسه‌ای در نزدیکی خانه‌شان نبود باید حتما مسافت طولانی برای درس خواندن به منطقه‌های دیگر برازجان می‌رفتند و در حین عبور از خیابان حوادثی برایشان رخ میداد تا برای ساخت مدرسه مصمم تر بشوم. زمین مدرسه را مرحوم حاج سید باقر حسینی راهداری اهدا کرد و هزینه کامل ساخت  آن را پرداخت کردم تا مدرسه بنام پیرمرادی نامگذاری شد که بعدها تغییر نام داده شد و به نام مدرسه اندیشه ادامه دادند . از همان پول برای لوله کشی آب آشامیدنی به  روستای زیارت هزینه کردم.
پیرمرادی پیر با چهره ای خوشحال و مهربان ادامه داد :  همیشه از خداوند می‌خواستم دارایی هایی که بمن عطا می‌کند در راه خودش خرج کنم و امروز از اینکه لایق این بودم که کاراهایی اینگونه رو انجام دادم بسیار خوشحالم .
اکنون علی دیگر جوان نیست و گرد پیری بر چهره اش نشسته با اینکه سالها به جامعه رسانه خدمت کرده ولی هنوز تحت هیچ بیمه ای نیست این خبرنگار که تمام جوانی اش را وقف خدمت به مردم کشورش کرده است اکنون منتظر حمایت مسؤلین می‌باشد که در این روزهای از کارافتادگی دستی به کمکش آید و بتواند حاصل سالها زحمت را ببیند .
لوح تقدیری تقدیمش کردیم با خوشحالی آنرا بر دیوار اتاقش نصب کرد و با آرزوی سلامتی و تندرستی و از اینکه وقت باارزشش را در اختیارمان گذاشته بود تشکر کردیم و استاد را به خدای بزرگ سپاردیم .

تعداد نظرات: ۰
ارسال نظر

جدیدترین خبرها
بالا