اینان بیشتر به باندهای شرور مافیایی میمانند که جرثومهی شرّ در اصل از نواحی آنها تسرّی مییابد. و مادامیکه انتخاب افراد نه بر حسب تعلقاش به باند آنان، بلکه بر حسب میزان نیروى شخصی وی در تأمین منافع باشد، نحوهی بیان و دفاع از عقایدشان با شرارت انجام میگیرد؛ به عبارت دیگر تا موقعی که انتخاب بر پایهی خصوصیات مورد نظر آنان صورت نگیرد، تشکیل شرارت از درون چنین جناحهایی، امری محتوم و قطعیست.
سایت خبری تحلیلی صدای استان:
چندیست که استان بوشهر با پدیدهای شوم به نام رسانه، اما به کامِ منافع روبهرو شده است؛ گروهها و دستهجاتی که به نامِ کار رسانهای با مطالبهی منافع به سراغ مدیران بیحاشیه ، فعالان اقتصادی و سرمایهگزاران میروند و از اندیشهی آرام آنان استفادهی سو کرده، و با تشویش اذهان و جوّسازی شروع به تخریب میکنند تا از این رهگذر به منافع سودجویانه خود برسند و با اعمال فشار رسانه ای باج خواهی کنند .
بارها در دادگاههای صالحه محکوم میشوند، اما معلوم نیست از حمایت چه باندهای سیاسی بهرهمند بوده و چه کسانی آنان را تغذیه میکنند که بدون توجه به بارِ حقوقیِ اعمال خود، همچنان اقدام به ارعاب، تهدید و دروغپراکنی در فضای مجازی میکنند. بهراستی نقش نهادهای نظارتی ، هیئت نظارت بر مطبوعات ، ادارهی کل ارشاد، معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دادستانی در این قضیه چیست که افرادی میتوانند با اهدافی مشخص از استان هایی دیگر وارد استان بوشهر شده و بدون هیچگونه تجربه و داشتن کار رسانهای با در اختیارگرفتنِ یک صفحهی مجازی بدون مجوز، نام خبرگزاری بر خود نهند؟!
طی روز گذشته از منبعی آگاه مطلع شدیم که با حمایت یکی از رانتخواران از همه جا رانده مفلوک، شخصی از یکی شهرستانهای استان مجاور با پیشهی دعانویسی، رمّالی و بیطاری و قولنج برداری نام رفیع خبرنگار بر خود نهاده و خبرگزاری جعلی ایجاد کرده است، آیا هدف این افراد اخاذی له یا علیه مدیران و افراد نیست؟
اینان بیشتر به باندهای شرور مافیایی میمانند که جرثومهی شرّ در اصل از نواحی آنها تسرّی مییابد. و مادامیکه انتخاب افراد نه بر حسب تعلقاش به باند آنان، بلکه بر حسب میزان نیروى شخصی وی در تأمین منافع باشد، نحوهی بیان و دفاع از عقایدشان با شرارت انجام میگیرد؛ به عبارت دیگر تا موقعی که انتخاب بر پایهی خصوصیات مورد نظر آنان صورت نگیرد، تشکیل شرارت از درون چنین جناحهایی، امری محتوم و قطعیست.
اینان از اختلال شخصیت بزرگمنشی رنج میبرند، گو اینکه قرار است شوالیهوار به جنگ بر علیه ظلم و ستم بروند، حال آنکه در آن راه با دیوهایی خودساخته و کوه و جنگل وارد نبرد شده و هر چه بر سر راه آنان مانعی باشد، بَرش میاندازند، و از طرفی به خیال خودشان حماسه میآفرینند! اینان در مَثلهای سیاسی، پهلوانپنبههایی هستند که زمان و مکان را در کنشی درک نمیکنند و همواره در پی خَلق دشمنی فرضی برای مبارزه هستند. اما خود در شرارت به مراتب ویژهای ترفیع یافتهاند که به هر شکل ممکن وفاداری خود را به “باند و سازمان غیررسمی” نشان میدهند. و این است نکتهی ظهور و بروز پدیدهای به نام شرارت…
زمانه عوض شده است؛ دوران ما دوران داروی بیهوشیست. دورانی که صدای همهچیز، بسناچیز گشته است.بمب شرارت با قیل و قال آسیب میرساند که –به خودیِ خود– پر صدا اما تهیست. دیگر سکوت جایز نیست. اینان در پایین میخزند و روانهی مکانی میشوند که باید آنجا ساکت بمانند و در سکوتشان منتظر بمانند تا سالها بگذرد و عاقبت هویتهای جعلیشان هویدا شود.
این گروهها در بولتنهاشان نیز گرفتار حالاتی هیستریک گشتهاند، برای نمونه در برخورد با یک سوژه بهقدری خود را میآزارند که اصل موضوع به فراموشی سپرده میشود. این اختلال در کنشهاشان بهنحوی رسوخ میکند که ممکن است دیگر قوهی تعقل را نیز از کف داده و بیمحابا مشت بر دیوار کوفته یا قلم بر میز زنند!این افراد در تخریب شناخت فکریِ دوران خود نقشی محرز و موثر ایفا میکنند. آنها قدرتی بیمثال در خلق داستانپردازی و وهم نیز دارند! در همان داستانهای خودبافته چنان به تقدیس خود مبادرت میورزند که تصور خواهیم کرد با آگوستین قدیس طرف هستیم… نیز چنان تخریب میکنند که طرف مقابلات را همانند راسکلنیکف، شخصیت رمان جنایت و مکافات داستایفسکی بپنداری! او چنین میگوید: «من بیمارم؛ مردی بدخواهم؛ یه آدمی که همه ازش بدشون میاد!»
این جملهی معروف داستایفسکی در رمان «انسان زیرزمینی» است که از زبان شخصیت اصلی بازگو میشود؛ کاراکتری که دیگر قهرمان نیست و با آنکه اصلیترین شخصیت رمان است، اما قهرمانی دیگر بر گُردهی او نمینشیند. در نهایت این شکل از شرارت اجازهی رسیدن به جامعهای باز و تفکر مدنی نمیدهد، چرا که تفکرشان سیستماتیک نیست، باندیست و مملو از تناقضات بیمارگونه…
آنان معتقدند که راه درست را خود انتخاب کردهاند، هر کسی همانند آنان نمیاندیشد، و از اساس صاحب مکنتِ دانایی نیست. سادگی و اطاعتپذیری، مؤلفهی مهم شخصیت شرور است، اما امثال این کنشگَران بهعلتِ نرسیدن به جایگاه واقعی خود و نبودِ جایگاه خودنمایی، دست به کنشهای دگرآزارانه میزنند. اخلاق بهعنوان مهمترین عنصر رسانه، در کنشهای آنان رعایت نمیشود. اینان برای اثبات وفاداری و کسب فرصتهای بهتر، مکرر دست به خلق افسانههایی میزنند تا باوری توهمگونه برای ارضاء امیال هیستریک خود القا کنند. خود نیز در این بین، برای اثبات این کامروایی خیالی، حد و مرزی برای افسانهسرایی نمیشناسند.
متأسفانه ذهن مخاطبان را گاه با دروغپردازی، گاه با افسانهسازی و گاه نیز با کیش شخصیت، منحرف کرده و جهت میدهند تا بتوانند اربابان موجود در درون خویش را راضی نگاه داشته و در عمل نیز ساز و کارِ نقد و رسیدن به جامعهای پویا را با اعمال انتقامجویانه، منحرف کنند. اینک بر همه دستگاههای نظارتی است تا اقدام این به اصطلاح خبرنگاران بدلی بزک شده را زیر نظر گرفته و شیوه های اخاذی از مدیران و فعالان اقتصادی آنها را مورد توجه قرار داده و در دفاع از نام و کار خبرنگاران شریف آنها را بر سر جای خودشان بنشانند.