سایت خبری تحلیلی صدای استان:
چرا اصلاحات به راست رفت و چپ کرد
چرا اصلاحات به سمت راست تغییرمسیرداده است وبنوعی چپ کرده است؟دلیل این تغییردر رویکرد وعملکردوگفتمانش درچه عواملی نهفته است؟
آیا این تغییررویکرد ناشی از تحول بوده است یا تبادل؟ ناشی از تفکر بوده است یا تخلف؟ یقینا هر چه بوده با تآمل و تعامل همراه شده است.
به زبان اهل فن ناشی از باند نفوذی بوده است که سالها در مراکز استراتژیک تصمیمگیری و سیاسیون از قبل برای استحاله جریان اصلاح طلبی نقشه طراحی کرده و پیش بینی شده بود که با این شیوه مهندسی سیاسی تدوین کردندتابتوانند فقط پوسته شعائرعمومی اصلاحات بماند ولی محتوا و مغز ان ازکاربیفتدتامشروعیت اجتماعی خود را ازدست داده وازطرفی هم رهبران وچهره های شاخصش در حلقه ومحاصره نخبگان اعتدال و کارگزاران هضم و جذب شوند،درواقع بااین ترفندوتکنیک اصلاحات از درون خلع سلاح شود وازگفتمان اصیل اصلاح طلبی فرسنگ هادورگردد.
کاری بسیار زیرکانه که منتج به مطلوب گردید. گفتمانی که میبایست راه تحول و اصلاح و پیگیری مطالبات مردم رادنبال میکرد. اما متاسفانه با این غفلت وبدفهمی وکج اندیشی و حاکم شدن تفکرتبادلگرایی و معامله محوری ورانت پروری و علاقه بیش از حد به قدرت و ثروت، و تلاش مضاعف برای تحصیل سه ابزار اساسی قدرت طلبی *زر و زور و تزویر* این گفتمان از آرمانهای اولیه خود فاصله گرفته است ومدتیست به حالت اغماء وکما رفته است ودورازانتظار هم نیست که زمستانی طولانی در مسیر این گفتمان باشد،زمستانی که سالیان سال باید طول بکشد تا از دل ان بهاری فرح انگیز روح جامعه را طراوت بخشد.
امابرای نجات این گفتمان اصیل اصلاح طلبی که سالهاست ملعبه وبازیچه دست اصحاب قدرت و ثروت قرارگرفته،یابعبارتی شبه اصلاح طلبان، برای جلوگیری ازاستحاله شدن کامل چه تدابیری باید اندیشید؟
راهی نیست جزء بازسازی جبهه اصلاحات تا از دل این اِلَک و انالیز کردن،اندیشه نو اصلاح طلبی جایگزین این تشکیلات فرتوت وفرسوده وتکراری گردد.
شرط تحقق این ” دکترین نو اصلاح طلبی” صداقت و شفافیت با مردم است. باید همه علاقمندان به گفتمان اصیل اصلاح طلبی به این باور برسند که “این پوست اندازی یک ضرورت تاریخی است و نمیتوان انکاروکتمان کرد و نسبت به ان غافل بود.
برای بازیافت و بازبینی و تجدیدنظر کردن وخودفهمی و اندیشه پروری وکادرسازی که بتوان این گفتمان فکری را تحرکه و توسعه بخشید و نسبت به ان افکارواذهان عمومی راتهییج کرد، باید نقد و انتقاد را از درون خود این گفتمان آغاز کرد.
باید بین تولید و توزیع و مصرف کننده این گفتمان نوعی همخوانی و همگرایی حاصل شود، یعنی باید ورودی وخروجی ان حالت بالانس و تعادل پیداکند.
بعبارتی باید هم به فکرتوزیع اندیشهها و ابتکارات و نوآوریها و استفاده از تجارب و عبرتها باشیم و هم به فکرمصرف کنندهها که همان توده های مردمی و سرمایه اجتماعی هستند که چقدر مورد استقبال واقع میشوند.
بایدگفتمان اصیل اصلاح طلبی به تمام معناصدای مطالبات مردم باشد نه صدای اصحاب قدرت وثروت، نه رانت خواران وژن های برتربلکه به تمام معنابایددر کنارمردم و با مردم و برای مردم باشد، مطالبهگر مطالبات و انتظارات ومشکلات مردم باشد. نه اینکه مثل مدعیان اصلاحات ،کارگران و معترضین به مشکلات و وضعیت اسفبار اقتصادی و معیشتی دراعتراضات خیابانی را «اغتشاشگر بخواند ویا مردم راکرکس صفتان ذکرکنند»
نه اینکه درکنار دولت واصحاب قدرت و ثروت قرارگیرند مردم رافراموش کنند. البته منظورم دولتی نیست که طبق فرمایش امام راحل “دولت از ملت هست و ملت از دولت بلکه دولت جزء کوچکی از این اقیانوس بیکران است. نه دولتی که برامده از رای ملت بود ولی غافل ازمنافع و مصالح ملت شد؟ نه دولتی که حافظ و حامی ژنهای برتر باشد، ترویج کننده روحیه اشرافیگری باشد؟ بانی و باعث فشاروشکاف طبقاتی باشد؟ منبع و منشاء رانت و بیعدالتی و تبعیض و کوتولهپروری باشد؟ عامل وامر ناکارامدی و سوء مدیریتها باشد و…..
دولتی که عصاره به تمام معنا تفکرات و انتظارات مردم باشد نه اصحاب قدرت و ثروت و خواص منفعت خواه و…
درگفتمان اصیل اصلاح طلبی؛ کادرسازی وکادر پروری و توجه به نوگرایی وجوانگرایی ملاک و معیار این تحول گفتمانی خواهد بود. باید از این حالت یکنواختی وایستائی خارج شود، باید از رانت خواران و منفعت طلبان ودوزیستان اهل ییلاق و قشلاق فاصله بگیرد تا بتوان ترمیم و بازسازی و نوسازی کرد، تابتوان مجددااعتمادواطمینان و باورهای مردم را اصلاح وجلب کرد.
همه باید بپذیرند چه موافق و چه مخالف، این گفتمان درعرصه سیاسی، دچار رخوت و سستی و افول شده است، همه باید بدانند گرچه میدانند، عامل این افول وهبوط و سقوط «کوتوله های سیاسی بودند که درحدوقواره این گفتمان وجریان سیاسی ظاهرنشدند» درگفتمان اصیل اصلاحطلبی، بایدمطالبهگری را شرط تحول و اصلاح بدانیم، تامطالبهگری نباشد قطعا تغییراتی حاصل نخواهد شد، لذا این مطالبهگری باید ابتدا از نزدیکان و درون جریانهای سیاسی آغاز شود.
برای مواجه و رویارویی مطالبات انباشته شده مردم، ملت و نخبگان و فعالین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ومدنی چه به لحاظ محتوایی و چه شکلی، ازجریانهای سیاسی مطالبهگر این موضوع باشند علی الخصوص پرچمدار اصلاحات که برای مواجه و رویارویی مطالبات انباشته شده مردم، ملت و نخبگان و فعالین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ومدنی چه به لحاظ محتوایی وچه شکلی،ازجریانهای سیاسی مطالبهگر این موضوع باشند علی الخصوص پرچمدار اصلاحات که نتیجه( تکرار) هایت توجه به فقراء و مستمندان وزاغه نشینان واسیب پذیران وتوده های مردمی بوده است یارانت خواران و منفعت طلبان جامعه؟
بی پرده و صریح و شفاف عرض میکنم نتیجه این اعتماد اجتماعی چه بود و چه شد!
بعبارتی دیگر؛ میدانید اگر این اعتماد اجتماعی به جامعه بازنگردد، جریان های سیاسی چپ و راست، اصولگرا و اصلاحطلب و…. باید مورد استیضاح وبازخواست و مواخذه قرار گیرند.چرا که حتی نتوانستند گوش شنوای تظلمات ونارضایتی ملت باشند.
مطالبهگری اجتماعی بایدباروشنگری اصحاب قلم و رسانهها و جراید شکل معقولتری پیدا کند، گرچه باحمایتشان ازجریان های سیاسی برای انجام تغییر و بهبودی اوضاع از اینگونه جریانات حمایت کردند اما متاسفانه با بیعاطفگی سیاسیون روبرو شدند.
نباید کار به جائی برسد که افراد جامعه دچار بیاعتمادی اجتماعی شوند که نخبگان و اهل فهم و تشخیص، علیالخصوص افکار عمومی احساس کنند که تاثیری در اصلاح رفتار مسولان و فرایندامورندارند، بعبارتی بین کنشگران اجتماعی و حل معضلات عمومی، رابطه معنادار و منطقی وجود نداشته باشد و در میدان عمل آثاری مشهود نگردد.
نتیجتا ممکن است دراین شرایط از سعی و تلاش خودبکاهند و دچار نوعی درماندگی ونادیده انگاری وبی توجهی و درنهایت بیمیلی به انتخاب یا خنثی انتخاب کردن باشد که نتیجهاش انچه که دیدیم و شاهدیم یعنی (الیگارشی) طیف وطایفه و محفل و تیم و باند بازیهای مرسوم و مبتلا به جامعه امروز.