سایت خبری تحلیلی صدای استان:
هر دم از این باغ بری میرسد. باز هم خبری دردناک. خبری که تا مغز استخوانت را میسوزاند. این بار خبری از جنوبِ جنوب؛ خبری از جنوب استان ، شهرستان جم پتروشیمی جم .
در حالی که از همه جای ایران دردمند این روزها، اخباری کم و بیش خوشحال کننده دال بر پیگیریهای مجدانه مردم برای رسیدن به حق و حقوق خود به گوش میرسد، در استان ما نه تنها هیچ خبری از این قبیل کارها نیست بلکه به نظاره سوختن و دود شدن خودمان نشستهایم و حسرت میخوریم از آنچه نیستیم و یا باید باشیم.
بازگویی سهم استان بوشهر در انرژی جهان- و نه تنها ایران- حدیثی است تکراری. آنقدر گفته شده که از خبر بودن افتاده است. نمایندگان مردم در مجلس هم گویی همچون دیگر داعیهها و مشتهای محکم آسمانکوبشان، چیزی برای عرضه و پیگیری ندارند. آنها احتمالاً حتی نمیدانند نماینده کجا هستند. هر گاه بادی بوزد با آن باد جلوهای میکنند و امضایی پای طوماری میگذارند و هر گاه بادی نباشد، آرام بر صندلیهایشان در مجلس سبز، استقرار میگیرند.
از همه این حرفها بگذریم. ما از شما نه دریافت بودجههای آنچنانی را انتظار داریم و نه حتی حل مشکلات ملی و منطقهای کشور. حداقل بر آنچه در استان خود میگذرد و نظارهگرش هستید بیتفاوت رد نشوید. حداقل اعتراضی بکنید. گاه سکوت، نشانه تأیید است. حتماً میبینید که دستهایی ناپاک برای رسیدن به اهداف سوء خود به پست های کلیدی استان دست درازی میکنند و نیروهای بومی را کنار زده و برای کسب مسئولیتهای حوزه نفت و گاز، از هیچ تلاشی برای منزوی کردن نیروهای بومی فروگذار نمیکنند. میدانید که مردمی که به شما رأی دادهاند انتظار دارند ساکت نباشید و سوختن و دود شدنشنان را نظاره نکنید. اگر اهل اعتراض نیستید و سکوت را بر اعتراض ترجیح میدهید، بدانید که وقت مناسبی برای این نمایش نیست. باورمان نمیشود که اهل اعتراض نیستید چون صدای اعتراضتان را برای دیگر موضوعات شنیدهایم و به رأیالعین دیدهایم. سکوت شما راه را برای دستاندازان به منافع مردم استانتان هموار میکند.
سخن بر سر این نیست که مدیران ارشد نفت و گاز و حتی ادارات دیگر حتماً باید بومی باشد. اساساً حوزه نفت و گاز ممتازتر از دیگر حوزهها مدیریتی ویژه میطلبد و تا بشود، مدیران ارشد این حوزهها باید کاردانانی جهانشناس و متخصص باشند تا بتوانند سره را از ناسره بازشناسند؛ موضوعی که بومی بودن و نبودن را برنمیتابد. این حقیقت، در مورد سایر ادارات و نهادها نیز صادق است و در مورد نفت و گاز صادقتر. اما آیا آنچه در عمل در حال روی دادن است، این است؟ آیا متخصصی در حال نشستن بر جای ناکاربلدی بومی است؟ یا مسئله حذف نیروهای بومی است؟ آیا در استان بوشهر اساساً هیچ نیروی بومی متخصصی یافت نمیشود؟ اگر پاسخ منفی است باز هم ایراد کار از جانب مدیران است؛ مدیرانی که زمینه رشد تخصصی نیروهای بومی را فراهم نکردهاند و میدان تمرین و کوشش برای اراتقاء و نمایش شایستگیها و قابلیتها را از آنها گرفتهاند. با همه این احوال، شواهد گویای ماجرایی غیر از این است. گویی دستهایی همواره پنهان برای عقب نگه داشتن بومیها در این قبیل امور وجود دارد. ماجرا به این دولت و آن دولت هم برنمیگردد. گفتم که این قبیل مدیریتها بیش از آنکه در دام بومیگرایی- بومیزدایی بیفتد باید بازی خود را در زمین تخصص و قابلیتهای بینالمللی تعریف کند. جای تأسف آنجا است که آن دستهای پنهان همواره زمین و بازی را از بومیها دریغ میدارد. کار نمایندگان ومدیران هم شده است سکوت کردن و سوختن و دود شدن استعدادها را نظاره کردن.
مسلماً مقاومت و پیگیری مردم شریف خوزستان برای لغو حکم آقای بهزادی برای تصدی مدیریت پتروشیمی غدیر هم باید معطوف به همین برنامهریزی باشد و نه دامن زدن به جدالهای کوتاهاندیش و سخیف بومیگرایی. مورد مدیریت سازمان تأمین اجتماعی در خراسان رضوی را هم باید در همین راستا خوانش کرد. در استان بوشهر، بهدلیل سربرنیاوردن این قبیل تقاضاها و یا عدم طرح چنین مطالباتی بهمثابه حق و حقوق مردمی که دود گاز و نفت را استنشاق میکنند و مخاطرات چند صد جانبه چنین تأسیساتی را پیرامون خود مشاهده میکنند و با آنها درگیر هستند، نادیده گرفتن حقوق مردم به تدریج به نوعی سیاست بالادستی تبدیل شده و دستدرازی مداوم به حقوق مردم بومی به عادتی غیر قابل اعتراض تبدیل شده است.
ظاهراً چاره ما در اینجا آگاهی از حق و حقوقمان است. در گام دوم، باید این حق و حقوق را از راههای قانونی به صدا درآوریم. اگر چنین باشد، نمایندگان و مدیران استان هم صرفاً نظارهگر سوختن و دود شدن حقوق و استعدادهای متعدد انسانهای شریفی که پیشرفت را حق خود میدانند، نخواهند بود.
عالی بود جناب ماحوزی عزیز همکار و دوست گرامی و بزرگوارم . امید که تلاشها و حق خواهی از راه های قانونی سبب استفاده و قرار گرفتن نیروهای بومی متخصص و متعهد در مناسب مدیریتی کلان استانی و کشوری گردد .