پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
کد خبر: 28819
تعداد نظرات: ۰
بابک شاکر

در رمان فاخر و بزرگ دن کیشوت اثر نویسنده اسپانیایی میگل د سروانتس ، که محبوبیت فراوان در بین مخاطبان دارد ، در کنار شخصیت متوهم دن کیشوت که قرار است شوالیه وار به جنگ بر علیه ظلم و ستم برود اما در طول داستان با دیوهای خود ساخته و کوه و جنگل نبرد می…

تاریخ انتشار: جمعه ، 31 مرداد 1399 - 16:19

در رمان فاخر و بزرگ دن کیشوت اثر نویسنده اسپانیایی میگل د سروانتس ، که محبوبیت فراوان در بین مخاطبان دارد ، در کنار شخصیت متوهم دن کیشوت که قرار است شوالیه وار به جنگ بر علیه ظلم و ستم برود اما در طول داستان با دیوهای خود ساخته و کوه و جنگل نبرد می کند و در ذهن خودحماسه می آفریند ، مردی روستایی به نام سانچو پانزا سوار برالاغی اورا همراهی می کند ،سانچو در حالی که کاملا ترسو و پرحرف است اما به دن کیشوت وفادار است . در مثل های سیاسی ، پهلوان پنبه هایی که زمان و مکان را در کنشی درک نمی کنند و همواره در پی خلق دشمن فرضی برای مبارزه هستند را دن کیشوت می نامیم و این پدیده را دن کیشوتیسم، اما گویی دن کیشوت ها دیگر خود به مرتبه ای ویژه رسیده اند ، که به هر شکل ممکن وفاداری خود را به “شوالیه خود ساخته ” نشان می دهد و این نکته ظهور و بروز پدیده سانچو پانزا در بعضی رسانه ها و فضای سیاسی بوشهر است . دن کیشوت ها نسبت به کنش های خود حالتی هیستریک پیدا کرده اند و مثلا در برخورد با یک سوژه آنقدر خود را آزار می دهند که اصل موضوع به فراموشی سپرده می شود این بیماری در کنش هایشان به نحوی رسوخ می کند که ممکن است دیگر قدرت تعقل را از دست بدهند و بی محابا مشت بر دیوار کوفته یا قلم بر میز بزنند!
من این افراد را درتخریب شناخت فکری دوران خود موثر می دانم . آنها قدرتی در خلق داستان و توهم دارند . در داستان چنان تقدیس می کنند که گویی با آگوستین قدیس طرف هستیم،یا چنان تخریب می کنند گویی طرف مقابلت راسکلنیکف شخصیت رمان جنایت و مکافات داستایفسکی !!! او می گوید : « من بیمارم؛ مردی بدخواهم؛ یه آدمی که همه ازش بدشون می آد!»
این جمله معروف داستایفسکی در رمان «انسان زیرزمینی» است که از زبان شخصیت اصلی بازگو می شود؛ کاراکتری که دیگر قهرمان نیست و با اینکه اصلی ترین شخصیت رمان است اما قهرمانی دیگر بر گرده او نمی نشیند.
در نهایت این‌شکل کار رسانه ای به ما اجازه رسیدن به جامعه باز و تفکر مدنی نمی دهد زیرا تفکرشان‌سیستماتیک نیست، قطعه قطعه است و پر از تناقضات بیمارگونه ….
دن کیشوت ها معتقدند راه درست را خود انتخاب کرده اند و هرکس مانند آنان نمی اندیشد از اساس صاحب مکنت و دانایی نیست .
سانچو پانزا روستایی ساده دل و شریفی بود که وفاداری بی چشمداشت ، سادگی و اطاعت پذیری مؤلفه مهم شخصیت او بود ، اما امثال این کنشگران بعلت نرسیدن به جایگاه واقعی خود و نبود جایگاه خودنمایی دست به کنش های دگر آزارانه می زنند.
اخلاق به عنوان مهم ترین عنصر رسانه در کنش های آنان رعایت نمی شود. اینان برای اثبات وفاداری و کسب فرصتهای بهتر مکرر دست به خلق افسانه هایی می زنند تا باوری توهم گونه را برای ارضاء امیال هیستریک خود القا کنند.در این بین خود برای اثبات این کامروایی خیالی حد و مرزی از افسانه سرایی ندارند.
متأسفانه ذهن مخاطبان را گاه با دروغ پردازی ، گاه با افسانه سازی و گاهی هم با کیش شخصیت منحرف کرده تا بتوانند اربابان موجود درون خود را راضی نگه دارند و در عمل هم‌ ،«ساز و کار » نقد و رسیدن به جامعه پویا را با انتقام گیری های کور منحرف کنند.
سانچو نماد وفاداری به دن کیشوت است تا بدانجا که پیشنهاد فرماندهی جزیره ای را رد می کند تا به قول خود از زندگی ارباب های فئودال دوری کند ، هر چند این موضوع در مزاح اتفاق می افتد اما سانچو های رسانه ای و کنشگران هیستریک برای سنگریزه ای از خودنمایی هر شکلی را می پذیرند و هر وسیله ای را جهت تحقق اهداف خود استفاده می کنند.


برچسب ها: #بابک شاکر
تعداد نظرات: ۰
ارسال نظر

جدیدترین خبرها
بالا