پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳
کد خبر: 28551
تعداد نظرات: ۰
محمد بحرینی فرد

به قلم محمد بحرینی فرد

تاریخ انتشار: دوشنبه ، 26 خرداد 1399 - 10:34

صرفاً در حد تلنگری نوشتم که اکبر طبری محصول یک اتفاق عجیب و غریب نیست. او دقیقاً محصول و معلول انحصارطلبی مدیریتی است که از طرف جناح های خاص سیاسی و به شکلی زنجیره وار ریشه دوانده است. همان انحصارطلبی که با هر حربه ای رقیب را از میدان خارج می کند و تمامی سکان های مدیریتی را خود به دست می گیرد. به ادبیات انحصارطلبانه، زورمآبانه و خشن طبری در توجیه رشوه های گرفته شده دقت کنید! «اگر شما چنین رفیقی ندارید و یا خوشتون نمیاد، من چکار کنم؟ کم مانده بود که مثل زینب ابوطالب بگوید: هر کس رفیقی مثل من ندارد جمع کند و از ایران برود!

 

امثال طبری کم نیستند، منتها هنوز تاریخ مصرفشان تمام نشده است. حتی در ادارت محل و بیخ گوش تک تکمان نمونه هایی در مقیاس کوچکتر و کوتاه تر از طبری با معجونی از آلیاژهای رانت و رشوه و قدرت یافت می شود که امیدواریم …

 

این آنچه بود که دیروز نوشتم و نسخه ای از آن را به سیدابراهیم رئیسی هم در اینستاگرام ارسال کردم که ظاهراً پسندید. این پسندیدن خوب است اما تمام نیست. نیاز هست که قوه قضاییه به ریشه هایی که عامل چنین معلول ها و محصول هاست حمله کند تا این ساختار معیوب نظام اداری، سیاسی و اقتصادی را که سالهاست کج بالارفته با یافتن خشت اول اصلاح کند.

 

حالا کمی ان تلنگر بالا را بشکافیم، شاید رئیس محترم قوه قضاییه از این هم خوشش آمد. اما چرا و چگونه طبری که نماد مشت نمونه خروار است حتی در بالاترین رده قضایی کشور که «نباید ز باغ رعیت سیبی خورد» و خود دزدگیر کشور است ساخته می شود؟

 

  • اول، پوپولیسم.

سوار شدن بر شعارهای مذهبی و احساسات مردم و ظاهرسازی و خود را پیرو اسلام ناب نمایش دادن و از خون شهدا مایه گذاشتن و… چون این ها خطوط قرمزی هستند که هر کس علاماتش را داشته باشد، احدی حق ندارد کوچکترین انتقادی به این افراد روا دارد، اینها را مدت ها به شکلی تمامیت خواه در مسندهای مختلف نگه می دارد و سالها دیگرانی که در جهت منافع انها نیستند را با انواع تهمت و برچسب از رده خارج ویکه تازی می کنند و بعد از سالها گند کارشان را یکی از خودشان برملا می کند!

 

این باور تمامیت خواهی فسادزاست. پوپولیسم قانون را زمین می زند. جنبش توتالیتوری راه می اندازد. ادبیات انسان را به شکلی کاملا دستوری تغییر می دهد و وقتی در کنارش زور و حق زندان کردن منتقد خارج از ضوابط هم با او باشد، دیگر هیچ! کما اینکه طبری چه بسیاری از روزنامه نگاران را به بهانه ی دفاع از همان شعارها زندانی می کرد و خود به جمع آوری اموال مشغول بود. غیر از طبری هنوز هم بسیارند. بروید و ادبیاتشان را ببینید و حظ ببرید! چنین افرادی شأن و جایگاه خود را اجل از پاسخگویی به هر کسی می بینند.

وقتی پوپول و توتال به عنوان شخصیت های اصلی در ساختار حکومت و انتخاب مسولان نقش بازی کنند،  شما حتی اگر جملات قانون اساسی، وصیت نامه امام و سخنان چندسال پیش رهبری را هم منتشر کنید، با هیس رو به رو می شوید و مرتکب جرم «تشویش اذهان عمومی» شده اید. هیس هایی که به شکل برچسب های خطرناک منتقد را خانه نشین می کند تا بدون هیچ چشم بینا و زبان رسای منتقدی آقا پوپول و آقا توتال کارشان را جلو ببرند.

تا یادم نرفته، *جناب آقای رئیسی، اگر می خواهید با فساد مبارزه کنید، هیس گوها و برچسب زنان را ردیابی کنید*

پس، نیاز است ملاک های ظاهر پسندِ شناخت و انتخاب و انتصاب مدیران جای خود را به رزومه ی علمی و تجربی بدهد. بدون هیچ خط قرمزی!

 

  • دوم، شفاهیاتی که برتر از قانونند.

قانون هست، خوبش هم هست. اما ضمانت اجرایی ندارد. بروید و بچرخید و ببینید چقدر در وزارت خانه ها، سازمانها، نهادها و ادارات کل آیین نامه های قشنگ قشنگ روی هم صف کشیده که اجرایش ضامن سلامت نفس فردی و اجتماعی است؟ اما در کنارش یواشکی بروید و بکاوید و خود را به ندیدن بزنید که چقدر مدیران بالادست فراتر از حد و اختیار قانونی  به صدور دستور شفاهی بر دوش زیردستان اقدام می کنند و زیر دستان از ترس خلع و عزل و اخراج مرتکب خطاهایی می شوند که عامرانش به راحتی می گردند و دستور می دهند. نظارت ها هم متاسفانه برای آدم های ضعیف است چون دستور شفاهی هیچ مدرکی به جا نمی گذارد.

حالا در نظام اداری و سیاسی ما اسم این اجرای فرامین شفاهی را چه می گذارند؟ تعامل! و چقدر این معنا در ادبیات اداری و سیاسی کشور ما تغییر کرده است: تعامل یعنی معامله به جای همکاری!

در کشوری که دستورات شفاهی یک بخشدار، یک نماینده و … می تواند رئیس یک اداره و حتی یک مدرسه و حتی سرایدار یک مدرسه را تغییر دهد، این رئیس اداره و مدرسه چاره ای جز بالا قرار دادن دستورات شفاهی ندارد و قانون را باید درِ کوزه بگذارد. و اصلا فرصتی برای کسی باقی می ماند که حواسش به قانون باشد؟

  • دخالت سیّاسان در مدیریت ها.

این یکی دقیقا با قبلی در ارتباط هست. هر کس کوچکترین نسبتی با مدیر بالاتر دارد و یا در انتخابات عکسی برای کسی روی دیواری چسبانده، فارغ از توانمند بودن، رزومه داشتن و مقبولیت، حتماً باید پستی گیر بیاورند و به او بخورانند. حتی اگر شده پستی بسازند هم باید میزی داشته باشد. و اینگونه می شود که خشک و تر با هم می سوزند و… چنانکه دانم و دانی! و این آقای جدیدالورد و چیزی نیست جز مجریِ احکام شفاهی!

بله! مقدمه‌ی افعی شدن، مار خوردن است و همه‌ی این رفتارهای ناهنجار، همان مارهایی است که منجر به آفرینش افعی‌های همچون طبری می‌شود.

اینها ملموساتی بودند که باید بارها گفته شود و گفته شود و گفته شود که خودش خط قرمز شود. والسلام!

 


تعداد نظرات: ۰
ارسال نظر

جدیدترین خبرها
بالا