محمدحسین ماحوزی « صدای استان »؛ با گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی و تحقق بسیاری از وعدهها و عدم تحقق بسیاری دیگر، اینک جامعه ما دورهای بسیار متفاوت از دورههای پیشین را تجربه میکند؛ دوره عدم اعتماد. اما این بیاعتمادی عمومی چگونه شکل گرفت و چرا چنین قدرتمندانه ساحت امید را خاکستری…
سایت خبری تحلیلی صدای استان:
محمدحسین ماحوزی
« صدای استان »؛ با گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی و تحقق بسیاری از وعدهها و عدم تحقق بسیاری دیگر، اینک جامعه ما دورهای بسیار متفاوت از دورههای پیشین را تجربه میکند؛ دوره عدم اعتماد. اما این بیاعتمادی عمومی چگونه شکل گرفت و چرا چنین قدرتمندانه ساحت امید را خاکستری کرده است؟
با نزدیک شدن به فضای انتخابات مجلس شورای اسلامی این پرسش میتواند پاسخی اولیه و البته مهم دریافت کند. واقعیت این است که بی اعتمادی نسبی مردم نسبت به نظام اداری و دولتی در ایران، ریشه در دیوان سالاری معیوبی دارد که زخمهای خود را میبیند اما نمیتواند آنها را درمان کند. این دیوانسالاری و دستگاه اداری، بر اساس برنامههای سنجش ناشده مدیران از سویی به سوی دیگر میرود و خود را به دست باد شعارهای تبلیغاتی کاندیداها میدهد. جالب آنکه این دستگاه اداری آنگاه که این سیاستمداران و مدیران سکان هدایت و رهبریاش را در دست میگیرند، مکانیسمی برای مراقبت از خود و دفع تصمیمهای عجولانه و غیرکارشناسی را ندارد.
از سوی دیگر، کاندیداها نیز در سطوح مختلف، اعم از شوراهای شهر، نمایندگان مجلس و حتی ریاست جمهوری و غیره نیز از فقدان سپرهای حفاظتی نظام اداری و اجرایی سو استفاده کرده و تودهها را با شعارهای شیرین و پرطمطراق خود فریب میدهند و آنها را به همان جایی میبرند که میخواهند.
این ضعف دو سویه به همراه مولفه همواره حاضر، یعنی ناآگاهی تودههای خواهان تغییر، سبب میشود تا در نهایت به وضعیتی برسیم که اینک رسیدهایم؛ وضعیتی که زمینه را به دلیل عدم تحقق آرزوها و ایدهآلها و برنامههای تبلیغاتی و غیره، برای بیاعتمادی عمومی نسبت به دولت و نظام اداری و فضای انتخاباتی مناسب کرده است. این خود سبب شده انتخابات هزینه سنگینی برای نظام و حاکمیت در پی داشته باشد. اما چه باید کرد؟
شاید اولین قدم در این راه، تقویت نظام اداری و اعطای هویت به آن و تضمین ثبات آن برای دراز مدت باشد. این امر، مقولهای بسیار سخت و صعب است اما در کشوری که برنامهها زود به زود تغییر میکند و در زمان انتخابات کاندیداها بیشتر از آنکه نسبت خود را با نظام و نظم موجود تعریف کنند و برای ارتقا آن برنامهای داشته باشند، بر تخریب آن تعریف میکنند، ورود به عرصه انتخابات یا شعبدهبازی به سبک پیشینیان سیاستورز است و یا باید به مصداق مرد کهن و گاو نر باشد.
حکایت اخیر، حکایت توجه به باید و نبایدهای بسیار مهمی است که میتواند آینده ایران و استان را در تکاپوی تحولات علمی و تکنولوژیک جهانی تضمین کند؛ اینجا عرصه فریبها و وعدههای غیرکارشناسی و توخالی نیست. اینجا عرصه برنامهریزی برای عقب نماندن از سرعت پیشرفت جهانی است. برای این کار باید بر جایی محکم ایستاد. این سنگ آسیای مستحکم، باید نظام اداری و قانونگذاری ما باشد؛ نظامی که ثبات و استحکام آن، امکان برنامهریزی برای آینده را امکانپذیر میکند.
برای این کار ما نیازمند گفتگو، تعامل و مطالعات پیشرفته برای شناسایی نظام قوت و ضعف این دستگاه دیوانی هستیم. شاید در این مهم، هیچ منبع معرفتی برتر از ملاحظات انتقادی مردم و شهروندان محلی و ملی نباشد. نظام اداری و دستگاه دیوانی، نظامی برای تمشیت امور مردم و ارتقا زندگی آنها است. لذا این دستگاه باید در قبال خواستها، نقدها و برنامههای پیشنهادی مردم منعطف باشد و آن مطالبات را به برنامهای برای تقویت خود استفاده کند. به این معنا، این خود مردمند که نظام اداری و نمایندگان خود را برای پیگیری خواستهها و مطالباتشان انتخاب میکنند و بر عملکرد هر دو، بنحو مستمر و قدرتمند نظارت میکنند.
این روزها، روزهای سرنوشت ساز ملت ایران است؛ روزهایی پر از شعارهای تبلیغاتی و وعدههای رنگین. برخی خود را به پوپولیسم متداول گره زده و با حضور در مراسم جشن و عزا از یکسو و دیدار با خانوادههای شهدا و ایثارگران و محرومین و وعده اشتغال به آنها از سوی دیگر، مایلند چهرهای مردمی از خود بسازند. اینها به جای خود، برنامه ارتقا استان و ایران کجاست؟
مردم امروز نیاز به شخصی دارند که جسور و شجاع و مطالبه گر باشد و بتواند از حق و حقوق قانونی آنها که همانا مشارکت در وضع و ارتقا قوانین و نظام اداری و دیوانی کشور است، دفاع کند و بجای وعده و وعیدها، از مکانیسم حضور دائمی مردم در حفظ منافع و رفاهشان بگوید. مردم میخواهند مهرههای ایام انتخابات نباشند و بدانند تفاوت سال بعد و سال کنونی در چیست و نماینده آنها این تفاوت را چگونه برنامهریزی کرده است. آنها میخواهند مردمانی محترم و صاحب اراده باشند و نه تودهای برای ارتقا شخصی نمایندگان. آنها خواهان مشارکت در رشد استان و کشورند. نماینده مردم باید این خواستهها را عملی کند و برای تحققشان برنامه داشته باشد.
گویا این تنها راه بازگرداندن آب رفته از جوی، یعنی همان اعتماد عمومی است. مبادا این فرصت از دست برود که اگر چنین شود، باید بهایی سخت بزرگ پرداخت شود؛ بهایی که آتش دود آن به چشم همه خواهد رفت.